معنی فارسی frustrater
B1شخص یا چیزی که موجب ناامیدی و خشم میشود.
A person or thing that causes frustration.
- NOUN
example
معنی(example):
تاخیرهای مکرر عامل اصلی ناامیدی تیم پروژه بود.
مثال:
The constant delays were a major frustrater for the project team.
معنی(example):
عدم توانایی او در تصمیمگیری به یک عامل ناامیدی در بحثهایشان تبدیل شد.
مثال:
Her indecision became a frustrater in their discussions.
معنی فارسی کلمه frustrater
:
شخص یا چیزی که موجب ناامیدی و خشم میشود.