معنی فارسی fsh
B1FSH به معنای هورمون محرک فولیکولی است و در بدن نقش حیاتی در تنظیم چرخههای باروری دارد.
Follicle-stimulating hormone, important for reproductive processes.
- OTHER
example
معنی(example):
FSH جزء کلیدی تجزیه و تحلیل است.
مثال:
The fsh is a key component of the analysis.
معنی(example):
پژوهشگران برای درک مشکلات باروری سطح FSH را اندازهگیری میکنند.
مثال:
Researchers measure fsh levels to understand fertility issues.
معنی فارسی کلمه fsh
:
FSH به معنای هورمون محرک فولیکولی است و در بدن نقش حیاتی در تنظیم چرخههای باروری دارد.