معنی فارسی ftm
B1نقشه یا مشخصاتی که یک مکان خاص را با مشخصهای خاص نشان میدهد.
A specific feature or reference point in a certain context.
- OTHER
example
معنی(example):
رودخانه با پل FTM مشخص شده است.
مثال:
The river is marked by the FTM bridge.
معنی(example):
او اغلب برای رسیدن به سمت دیگر از روی پل FTM عبور میکند.
مثال:
He often crosses the FTM to reach the other side.
معنی فارسی کلمه ftm
:
نقشه یا مشخصاتی که یک مکان خاص را با مشخصهای خاص نشان میدهد.