معنی فارسی fubbed
B1احساس بیاعتنایی یا نادیده گرفتن.
To feel neglected or disregarded.
- VERB
example
معنی(example):
او پس از نادیده گرفتن ایدههایش، احساس fubbed کرد.
مثال:
She felt fubbed after her ideas were ignored.
معنی(example):
fubbed شدن میتواند به ناامیدی منجر شود.
مثال:
Being fubbed can lead to frustration.
معنی فارسی کلمه fubbed
:احساس بیاعتنایی یا نادیده گرفتن.