معنی فارسی fugitively

B1

به معنای فراری یا پنهانی. اشاره به رفتار یا حرکتی که به صورت پنهانی و با احتیاط انجام می‌گیرد.

In a manner that avoids detection; secretly.

example
معنی(example):

او برای اینکه دیده نشود به طور فراری از صحنه خارج شد.

مثال:

He left the scene fugitively to avoid being seen.

معنی(example):

او به طور فراری عمل کرد و از جمعیت خارج شد.

مثال:

She acted fugitively, slipping away from the crowd.

معنی فارسی کلمه fugitively

: معنی fugitively به فارسی

به معنای فراری یا پنهانی. اشاره به رفتار یا حرکتی که به صورت پنهانی و با احتیاط انجام می‌گیرد.