معنی فارسی fugitivity
B1حالت یا کیفیت فراری و ناپایدار بودن.
The property of being fugitive or transitory.
- NOUN
example
معنی(example):
فراری بودن زمان باعث میشود که ضروری باشد لحظات را ارج نهیم.
مثال:
The fugitivity of time makes it essential to cherish moments.
معنی(example):
درک فراری بودن جوانی میتواند به ما کمک کند تا زندگی خود را بیشتر قدر بشناسیم.
مثال:
Understanding the fugitivity of youth can help us appreciate our lives more.
معنی فارسی کلمه fugitivity
:
حالت یا کیفیت فراری و ناپایدار بودن.