معنی فارسی fundatorial
B1به معنای مربوط به بنیاد و اصول اساسی یک موضوع است.
Relating to fundamental principles or foundations.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تصمیمات بنیادی برای آینده سازمان حیاتی هستند.
مثال:
The fundatorial decisions are crucial for the future of the organization.
معنی(example):
آنها اقدامات بنیادی برای اطمینان از موفقیت پروژه انجام دادند.
مثال:
They took fundatorial action to ensure the project succeeded.
معنی فارسی کلمه fundatorial
:به معنای مربوط به بنیاد و اصول اساسی یک موضوع است.