معنی فارسی funnellike

B1

تشبیه شده به قیف، توصیف چیزی که شبیه به فunnel است.

Similar in shape to a funnel, often used to describe objects.

example
معنی(example):

ساختار قیف‌مانند بود و در بالای آن باریک می‌شد.

مثال:

The structure was funnellike, tapering at the top.

معنی(example):

او طراحی قیف‌مانند بسته‌بندی جدید را توصیف کرد.

مثال:

She described the funnellike design of the new packaging.

معنی فارسی کلمه funnellike

: معنی funnellike به فارسی

تشبیه شده به قیف، توصیف چیزی که شبیه به فunnel است.