معنی فارسی funniment
B1سرگرمی، جنبهای از یک رویداد یا فعالیت که موجب شادابی و تفریح میشود.
Entertainment or amusement provided during an event.
- NOUN
example
معنی(example):
تماشاگران از سرگرمی در طول نمایش لذت بردند.
مثال:
The audience loved the funniment during the show.
معنی(example):
هر رویدادی باید شامل نوعی سرگرمی باشد.
مثال:
Every event should include some form of funniment.
معنی فارسی کلمه funniment
:
سرگرمی، جنبهای از یک رویداد یا فعالیت که موجب شادابی و تفریح میشود.