معنی فارسی funnelwise

B1

به روشی کارآمد و منطقی فکر کردن که در آن گزینه‌ها به تدریج محدود می‌شوند.

A method of focusing on options by narrowing them down, like a funnel.

example
معنی(example):

او به مسئله به‌صورت قیف‌وار نزدیک شد و گزینه‌هایش را محدود کرد.

مثال:

He approached the problem funnelwise, narrowing down his options.

معنی(example):

تفکر قیف‌وار می‌تواند به شما کمک کند تا سریع‌ترین راه‌حل را پیدا کنید.

مثال:

Thinking funnelwise can help you find the best solution quickly.

معنی فارسی کلمه funnelwise

: معنی funnelwise به فارسی

به روشی کارآمد و منطقی فکر کردن که در آن گزینه‌ها به تدریج محدود می‌شوند.