معنی فارسی furfur

B2

فورفور، پوسته یا موی مرده که در برخی از اشیاء یا پوست تجمع می‌یابد.

Flakes or dead skin that accumulate on certain surfaces or skins.

example
معنی(example):

روی مبل قدیمی، مقدار زیادی فورفور بود.

مثال:

There was a lot of furfur on the old couch.

معنی(example):

بعد از تمیز کردن، فورفور بیشتر از بین رفته بود.

مثال:

After cleaning, the furfur was mostly gone.

معنی فارسی کلمه furfur

: معنی furfur به فارسی

فورفور، پوسته یا موی مرده که در برخی از اشیاء یا پوست تجمع می‌یابد.