معنی فارسی furtherest
B2دورترین، صفتی برای توصیف بزرگترین فاصله از یک نقطه یا مکان.
The most distant or remote in position.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او در آخرین ماجراجوییاش دورترین سفر را از خانه انجام داد.
مثال:
He traveled the furtherest from home on his last adventure.
معنی(example):
در مسابقه، او دورترین مسئله ارائه شده را حل کرد.
مثال:
In the contest, she solved the furtherest problem presented.
معنی فارسی کلمه furtherest
:دورترین، صفتی برای توصیف بزرگترین فاصله از یک نقطه یا مکان.