معنی فارسی fussiness

B1

وسواس، نگرانی یا حساسیت بیش از حد به جزئیات و دقت.

Excessive concern about minor details; fastidiousness.

example
معنی(example):

وسواس او در مورد نظافت باعث می‌شد که در خانه نتوانم راحت باشم.

مثال:

Her fussiness about cleanliness made it hard to relax at home.

معنی(example):

وسواس کودک در طول شام مشهود بود.

مثال:

The fussiness of the child was evident during the dinner.

معنی فارسی کلمه fussiness

:

وسواس، نگرانی یا حساسیت بیش از حد به جزئیات و دقت.