معنی فارسی galumphing

B1

گالامفینگ، حالتی از راه رفتن یا دویدن به‌صورت سنگین و پر سر و صدا.

To move in a clumsy or noisy manner.

verb
معنی(verb):

To move heavily and clumsily, or with a sense of prancing and triumph.

example
معنی(example):

سگ در برف با شتاب حرکت می‌کرد.

مثال:

The dog was galumphing through the snow.

معنی(example):

او در حیاط با صدای زیاد در حال دوندگی بود.

مثال:

He was galumphing around the yard, making a lot of noise.

معنی فارسی کلمه galumphing

: معنی galumphing به فارسی

گالامفینگ، حالتی از راه رفتن یا دویدن به‌صورت سنگین و پر سر و صدا.