معنی فارسی gangles
B1نقش‌ها یا شکل‌های غیرمنظم که شبیه گره‌های ریز یا خطوط پیچیده هستند.
A term describing tangled or intricate shapes, often used in a creative context.
- verb
verb
معنی(verb):
To move in a manner characteristic of a gangling person
example
معنی(example):
موهای او به صورت گنگل‌ها بر روی صورتش ریخته بود.
مثال:
She had gangles of hair falling over her face.
معنی(example):
هنرمند یک مجسمه با گنگل‌ها که حرکت را نشان می‌دهد، ساخته است.
مثال:
The artist created a sculpture with gangles representing movement.
معنی فارسی کلمه gangles
:
نقش‌ها یا شکل‌های غیرمنظم که شبیه گره‌های ریز یا خطوط پیچیده هستند.
