معنی فارسی gantleted

B1

گانتلت، دستکش‌های زره‌پوش مخصوص جنگ که برای حفاظت دست‌ها استفاده می‌شود.

A type of armored glove worn to protect the hands in combat.

example
معنی(example):

او در هنگام مبارزه دست گانتلت به دست داشت.

مثال:

He wore a gantleted hand when fighting.

معنی(example):

بازوی گانتلت‌پوش شوالیه در نور خورشید می‌درخشید.

مثال:

The knight's gantleted arm gleamed in the sunlight.

معنی فارسی کلمه gantleted

:

گانتلت، دستکش‌های زره‌پوش مخصوص جنگ که برای حفاظت دست‌ها استفاده می‌شود.