معنی فارسی gargoylish
B2گارجویلدار، به حالتی اطلاق میشود که ویژگیهای گارجویل را در طراحی یا شکل خود دارد.
Having a quality or characteristic reminiscent of a gargoyle.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مجسمه گارجویلدار روی دیوار، به موزه جوی ترسناک داد.
مثال:
The gargoylish figure on the wall gave the museum an eerie atmosphere.
معنی(example):
تابلوی او دارای تم گارجویلدار بود که بینندگان را به خود جلب کرد.
مثال:
Her painting had a gargoylish theme that intrigued the viewers.
معنی فارسی کلمه gargoylish
:
گارجویلدار، به حالتی اطلاق میشود که ویژگیهای گارجویل را در طراحی یا شکل خود دارد.