معنی فارسی garnisheing
B1گارنیشینگ به عمل مستقل جمع آوری حقایق حقوقی و مالی میپردازد که میتواند بر درآمد مردمی تأثیر گذار باشد.
The act of legally withholding a portion of wages for debt repayment.
- VERB
example
معنی(example):
گارنیشینگ میتواند به مشکلات مالی جدی منجر شود.
مثال:
Garnisheing can lead to serious financial difficulties.
معنی(example):
فرایند گارنیشینگ پس از عدم موفقیت در پرداختها آغاز شد.
مثال:
The garnisheing process was initiated after failing to make payments.
معنی فارسی کلمه garnisheing
:
گارنیشینگ به عمل مستقل جمع آوری حقایق حقوقی و مالی میپردازد که میتواند بر درآمد مردمی تأثیر گذار باشد.