معنی فارسی garring

B1

اصطلاحی که برای توضیح احساسات شادمانه یا هیجانی به کار می‌رود.

A term used to express feelings of joy or excitement.

example
معنی(example):

گاریگ اصطلاحی است که در برخی از گویش‌ها برای بیان هیجان استفاده می‌شود.

مثال:

Garring is a term used in some dialects for expressing excitement.

معنی(example):

او در مورد خبری که دریافت کرده بود، هیجان‌زده بود.

مثال:

He was garring about the news he received.

معنی فارسی کلمه garring

: معنی garring به فارسی

اصطلاحی که برای توضیح احساسات شادمانه یا هیجانی به کار می‌رود.