معنی فارسی gaumlike

B1

مانند بی‌مزّه، چیزی که جاذبه یا طعم خاصی ندارد.

Resembling something that lacks flavor or interest.

example
معنی(example):

او توصیف بی‌مزّه‌ای از رویداد ارائه داد که آن را کسل‌کننده جلوه می‌داد.

مثال:

She gave a gaumlike description of the event, making it sound boring.

معنی(example):

جوک بی‌مزّه او هیچ خنده‌ای به همراه نداشت.

مثال:

His gaumlike joke didn't get any laughs.

معنی فارسی کلمه gaumlike

: معنی gaumlike به فارسی

مانند بی‌مزّه، چیزی که جاذبه یا طعم خاصی ندارد.