معنی فارسی get off one's arse

B2

از کسالت و بی‌حرکتی بیرون آمدن و عمل کردن.

To stop being lazy and start taking action.

example
معنی(example):

وقت آن است که از جا بلند شوی و شروع به ورزش کنی.

مثال:

It's time to get off your arse and start exercising.

معنی(example):

او باید از جا بلند شود و شغلی پیدا کند.

مثال:

He needs to get off his arse and find a job.

معنی فارسی کلمه get off one's arse

:

از کسالت و بی‌حرکتی بیرون آمدن و عمل کردن.