معنی فارسی get off one's ass

B1

از جایی بلند شدن و کاری انجام دادن، معمولاً به معنای تلاش کردن و تنبلی نکردن است.

To stop being lazy and start doing something productive.

verb
معنی(verb):

To stop lazing around.

example
معنی(example):

او نیاز دارد از پشتش بلند شود و کار کند.

مثال:

He needs to get off his ass and start working.

معنی(example):

اگر می‌خواهید موفق شوید، باید از جا بلند شوید و اقدام کنید.

مثال:

If you want to succeed, you must get off your ass and take action.

معنی فارسی کلمه get off one's ass

:

از جایی بلند شدن و کاری انجام دادن، معمولاً به معنای تلاش کردن و تنبلی نکردن است.