معنی فارسی get one's act together
B2به معنی سازماندهی و بهبود وضعیت خود به منظور دستیابی به هدفی خاص است.
To organize oneself and start working more effectively.
- verb
verb
معنی(verb):
To become serious, organized, worthwhile, etc.
مثال:
It didn't look like he'd ever get his act together, but eventually the project got going.
example
معنی(example):
او باید خود را جمع و جور کند اگر می‌خواهد در این درس قبول شود.
مثال:
He needs to get his act together if he wants to pass the course.
معنی(example):
وقت آن رسیده که او خود را جمع و جور کند و روی شغلش تمرکز کند.
مثال:
It's time for her to get her act together and start focusing on her career.
معنی فارسی کلمه get one's act together
:به معنی سازماندهی و بهبود وضعیت خود به منظور دستیابی به هدفی خاص است.
