معنی فارسی ghostily

B1

به شیوه‌ای که شبیه به روح باشد.

In a manner that resembles a ghost; eerily.

example
معنی(example):

او به طور روحی از میان مه عبور کرد.

مثال:

She walked ghostily through the fog.

معنی(example):

باد به طور روحی از میان درختان می‌وزید.

مثال:

The wind howled ghostily through the trees.

معنی فارسی کلمه ghostily

: معنی ghostily به فارسی

به شیوه‌ای که شبیه به روح باشد.