معنی فارسی gibbose
B2گیبوز، اشاره به سطح یا ترکیبی با بافت برجسته یا ناهموار.
Having a rough, irregular, or protuberant surface.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سطح گیبوز میوه باعث شد که آن جالب به نظر برسد.
مثال:
The gibbose surface of the fruit made it look interesting.
معنی(example):
او بافت گیبوز نان را متوجه شد.
مثال:
He noticed the gibbose texture of the bread.
معنی فارسی کلمه gibbose
:
گیبوز، اشاره به سطح یا ترکیبی با بافت برجسته یا ناهموار.