معنی فارسی gibbosely
B1به شکلی گیبوز، به طرز غیرمعمول و خاص در حرکت یا شکل.
In a manner that is irregular or protuberant, often drawing attention.
- ADVERB
example
معنی(example):
شی به طرز گیبوز شکل گرفته بود و توجه را جلب کرد.
مثال:
The object was gibbosely shaped, attracting attention.
معنی(example):
او به طرز گیبوز در بازار شلوغ حرکت کرد.
مثال:
She moved gibbosely through the crowded market.
معنی فارسی کلمه gibbosely
:
به شکلی گیبوز، به طرز غیرمعمول و خاص در حرکت یا شکل.