معنی فارسی gibbously

B1

به شکلی که شبیه به برآمدگی یا قمر گاهی درخشان است.

In a manner resembling a gibbous shape, especially referring to celestial bodies.

example
معنی(example):

آسمان در حالی که ماه کامل بالا می‌آمد به طور برآمده به نظر می‌رسید.

مثال:

The sky appeared gibbously as the full moon rose.

معنی(example):

او ابرهای با شکل برآمده را در حین حرکت توصیف کرد.

مثال:

She described the gibbously shaped clouds as they drifted.

معنی فارسی کلمه gibbously

: معنی gibbously به فارسی

به شکلی که شبیه به برآمدگی یا قمر گاهی درخشان است.