معنی فارسی gigmanic
B1به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک فرد به راحتی با انجام کنسرتها و اجراهای متعدد در مکانهای مختلف سازگار میشود.
Refers to a state of being where a person easily adapts to performing multiple gigs in various locations.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سبک زندگی گیگمانیک او باعث میشود همیشه در حرکت باشد.
مثال:
His gigmanic lifestyle keeps him always on the move.
معنی(example):
بسیاری یک رویکرد گیگمانیک به کار را جذاب اما خستهکننده مییابند.
مثال:
Many find a gigmanic approach to work thrilling yet exhausting.
معنی فارسی کلمه gigmanic
:به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک فرد به راحتی با انجام کنسرتها و اجراهای متعدد در مکانهای مختلف سازگار میشود.