معنی فارسی gingerous
B1زرد بودن به معنای داشتن عطر و طعم زنجبیلی مشاهده شده.
Characterized by the flavor or scent of ginger.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این غذا به ویژه زرد بود و طعم آن را تقویت کرد.
مثال:
The dish was particularly gingerous, enhancing its flavor.
معنی(example):
شخصیت زرد او او را در بین همکلاسیها محبوب کرده بود.
مثال:
Her gingerous personality made her a favorite among peers.
معنی فارسی کلمه gingerous
:زرد بودن به معنای داشتن عطر و طعم زنجبیلی مشاهده شده.