معنی فارسی gipsying

B1

گشت و گذار، حالتی از زندگی آزاد و غیررسمی که بیشتر به ماجراجویی و سفر تعلق دارد.

To travel or wander in a free and often unconventional manner, typically associated with a nomadic lifestyle.

example
معنی(example):

آنها از گشت و گذار در حومه لذت بردند.

مثال:

They enjoyed gipsying across the countryside.

معنی(example):

گشت و گذار بخشی از بیان فرهنگی برای بسیاری از نسل‌ها بوده است.

مثال:

Gipsying has been a form of cultural expression for many generations.

معنی فارسی کلمه gipsying

:

گشت و گذار، حالتی از زندگی آزاد و غیررسمی که بیشتر به ماجراجویی و سفر تعلق دارد.