معنی فارسی gipsyish
B1شکل یا سبک خاصی که به فرهنگ یا شیوه زندگی گریبوسی شباهت دارد.
Having characteristics or qualities reminiscent of gypsy culture or lifestyle.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سبک هنرمند به عنوان گریبوسی توصیف شد.
مثال:
The artist's style was described as gipsyish.
معنی(example):
لباس او دارای جذابیت گریبوسی بود.
مثال:
Her clothing had a gipsyish flair.
معنی فارسی کلمه gipsyish
:شکل یا سبک خاصی که به فرهنگ یا شیوه زندگی گریبوسی شباهت دارد.