معنی فارسی glabreity

B1

وضعیت بدون مو یا کوتاه و صیقلی و یکنواخت.

The quality of being smooth and hairless.

example
معنی(example):

ساده بودن برگ‌های گیاه به راحتی تمیز کردن آن کمک می‌کند.

مثال:

The glabreity of the plant's leaves makes it easy to clean.

معنی(example):

بسیاری از گیاهان دارای سادگی هستند تا از دست دادن آب را کاهش دهند.

مثال:

Many plants exhibit glabreity to reduce water loss.

معنی فارسی کلمه glabreity

:

وضعیت بدون مو یا کوتاه و صیقلی و یکنواخت.