معنی فارسی glaciation

C1

پدیده‌ای که به فرایند تشکیل و توسعه یخچال‌ها و گسترش یخ‌ها در سطح زمین اشاره دارد.

The process of changing landforms and environments due to the growth and movement of glaciers.

noun
معنی(noun):

The process of covering with a glacier, or the state of being glaciated; the production of glacial phenomena; an ice age

معنی(noun):

A particular instance of glacier formation.

معنی(noun):

The act of freezing.

example
معنی(example):

یخچالی شدن به طور قابل توجهی سطح کره زمین را شکل داده است.

مثال:

Glaciation has significantly shaped our planet's surface.

معنی(example):

مطالعه یخچالی شدن می‌تواند تغییرات آب و هوایی گذشته را فاش کند.

مثال:

The study of glaciation can reveal past climate changes.

معنی فارسی کلمه glaciation

: معنی glaciation به فارسی

پدیده‌ای که به فرایند تشکیل و توسعه یخچال‌ها و گسترش یخ‌ها در سطح زمین اشاره دارد.