معنی فارسی glaived
B1گلیوید، صفتی برای توصیف چیزی که با یک نیزه یا وسیله تیز شبیه به نیزه برش داده شده است.
Describing something that is shaped or equipped with a glaive, a polearm with a blade.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جنگجوی گلیوید برای نبرد آماده ایستاده بود.
مثال:
The glaived warrior stood ready for battle.
معنی(example):
او مسیر گلیوید را در جنگل مشاهده کرد.
مثال:
She noticed the glaived path through the forest.
معنی فارسی کلمه glaived
:گلیوید، صفتی برای توصیف چیزی که با یک نیزه یا وسیله تیز شبیه به نیزه برش داده شده است.