معنی فارسی glimes
B1glimes به نشانهای کوچک و لایههای رنگ اشاره دارد که در هنر یا زندگی وجود دارد.
Small hints or layers of color or emotion in art or life.
- NOUN
example
معنی(example):
هنرمند glimes رنگ را به نقاشی اضافه کرد.
مثال:
The artist painted glimes of color into the scene.
معنی(example):
در طول جشن، glimes خنده در فضا پر شد.
مثال:
Glimes of laughter filled the air during the party.
معنی فارسی کلمه glimes
:
glimes به نشانهای کوچک و لایههای رنگ اشاره دارد که در هنر یا زندگی وجود دارد.