معنی فارسی glimpser
B1شخصی که قادر است به سرعت و به وضوح به جزئیات یا حقایق کوچک نگاهی بیندازد.
One who catches a glimpse or insight into the truth.
- NOUN
example
معنی(example):
او در هر شرایطی نگاهی به حقیقت دارد.
مثال:
He is a glimpser of the truth in every situation.
معنی(example):
یک ناظر میتواند پتانسیل در دیگران را ببیند.
مثال:
A glimpser can see the potential in others.
معنی فارسی کلمه glimpser
:شخصی که قادر است به سرعت و به وضوح به جزئیات یا حقایق کوچک نگاهی بیندازد.