معنی فارسی gliomatous
B2بافت یا ناحیهای که به گلیوما (تومورهای مغزی) مربوط میشود.
Relating to or characteristic of gliomas, a type of tumor that occurs in the brain and spinal cord.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بافت گلیوماتوز معمولاً در تومورهای مغزی یافت میشود.
مثال:
The gliomatous tissue is often found in brain tumors.
معنی(example):
پزشک تغییرات گلیوماتوز مشاهده شده در امآرآی را توضیح داد.
مثال:
The doctor explained the gliomatous changes observed in the MRI.
معنی فارسی کلمه gliomatous
:بافت یا ناحیهای که به گلیوما (تومورهای مغزی) مربوط میشود.