معنی فارسی gnomonologically
C1به طور گنومونولوژیک، به شیوهای که به مطالعه زمان مربوط است.
In a manner relating to the study or measurement of time.
- ADVERB
example
معنی(example):
او مفهوم را به صورت گنومونولوژیک توضیح داد.
مثال:
He explained the concept gnomonologically.
معنی(example):
از نظر گنومونولوژیک، زمان میتواند به طرق مختلفی درک شود.
مثال:
Gnomonologically, time can be perceived in various ways.
معنی فارسی کلمه gnomonologically
:به طور گنومونولوژیک، به شیوهای که به مطالعه زمان مربوط است.