معنی فارسی go off the rails

B2

از مسیر درست خارج شدن، غیرقابل کنترل شدن.

To go wildly wrong or become uncontrollable.

example
معنی(example):

پروژه به دلیل برنامه‌ریزی ضعیف از مسیر خارج شد.

مثال:

The project went off the rails due to poor planning.

معنی(example):

زندگی‌اش بعد از آن حادثه از کنترل خارج شد.

مثال:

His life went off the rails after the incident.

معنی فارسی کلمه go off the rails

: معنی go off the rails به فارسی

از مسیر درست خارج شدن، غیرقابل کنترل شدن.