معنی فارسی gobonated

B1

گوبونات به معنای بی‌حالت و غیرمستقیم است، می‌تواند به وضعیتی اشاره کند که فرد یا شیء به دلیل موانع و مشکلات به سختی حرکت می‌کند.

A state of being rendered cumbersome or ungraceful, often due to external difficulties.

example
معنی(example):

وسیله نقلیه گوبونات شده از زمین ناهموار عبور کرد.

مثال:

The gobonated vehicle drove through the rough terrain.

معنی(example):

او پس از پیاده‌روی طولانی احساس گوبونات شدن کرد.

مثال:

He felt gobonated after the long hike.

معنی فارسی کلمه gobonated

:

گوبونات به معنای بی‌حالت و غیرمستقیم است، می‌تواند به وضعیتی اشاره کند که فرد یا شیء به دلیل موانع و مشکلات به سختی حرکت می‌کند.