معنی فارسی gobmouthed

B1

به معنای فردی که به شدت حیرت‌زده یا شگفت‌زده شده است.

Having a mouth open in surprise or disbelief; often used to describe astonishment.

example
معنی(example):

او هنگام شنیدن خبر شگفت‌انگیز، دهانش باز مانده بود.

مثال:

He was gobmouthed when he heard the surprising news.

معنی(example):

کودک دهان‌گشاد نتوانست هیجان خود را پنهان کند.

مثال:

The gobmouthed child couldn't contain his excitement.

معنی فارسی کلمه gobmouthed

:

به معنای فردی که به شدت حیرت‌زده یا شگفت‌زده شده است.