معنی فارسی goblinry

B1

رفتارها و کارهای مرتبط با جنیان، معمولاً در قالب افسانه یا داستان.

Activities or practices associated with goblins, often involving mischief or folklore.

example
معنی(example):

روستا داستان‌هایی از جنی‌گری در تپه‌هایش داشت.

مثال:

The village had tales of goblinry in its hills.

معنی(example):

جنی‌گری معمولاً شامل داستان‌هایی از گنج و شیطنت است.

مثال:

Goblinry often involves tales of treasure and mischief.

معنی فارسی کلمه goblinry

: معنی goblinry به فارسی

رفتارها و کارهای مرتبط با جنیان، معمولاً در قالب افسانه یا داستان.