معنی فارسی grateman
B1شخصی که کارش رنده کردن یا رگروت مواد است.
A person who prepares food by grating, often cheese or vegetables.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان یک رنده کار در لبنیاتی محلی کار میکرد.
مثال:
He worked as a grateman at the local dairy.
معنی(example):
رندهدار مواد لازم برای وعده غذایی را آماده میکند.
مثال:
The grateman prepares ingredients for the meal.
معنی فارسی کلمه grateman
:
شخصی که کارش رنده کردن یا رگروت مواد است.