معنی فارسی great-grandmothers

B1

پدربزرگ‌های بزرگ، مادران پدربزرگ‌های شما هستند و نسل سوم از نسل شما به حساب می‌آیند.

The mothers of your grandparents.

noun
معنی(noun):

The mother of one's grandparent.

example
معنی(example):

پدربزرگ‌های بزرگم زنانی بسیار قوی بودند.

مثال:

My great-grandmothers were very strong women.

معنی(example):

او عشق خود به باغبانی را از پدربزرگ‌های بزرگش به ارث برده است.

مثال:

She inherited her love of gardening from her great-grandmothers.

معنی فارسی کلمه great-grandmothers

: معنی great-grandmothers به فارسی

پدربزرگ‌های بزرگ، مادران پدربزرگ‌های شما هستند و نسل سوم از نسل شما به حساب می‌آیند.