معنی فارسی greenlander

B2

شخصی که اهل گرینلند است و به فرهنگ و شیوه زندگی آنجا وابسته است.

A native or resident of Greenland, associated with its culture.

example
معنی(example):

گرینلندیش داستان‌هایی در مورد فرهنگ خود گفت.

مثال:

The Greenlander shared stories about their culture.

معنی(example):

بسیاری از گرینلندی‌ها ماهیگیران ماهری هستند.

مثال:

Many Greenlanders are skilled fishermen.

معنی فارسی کلمه greenlander

: معنی greenlander به فارسی

شخصی که اهل گرینلند است و به فرهنگ و شیوه زندگی آنجا وابسته است.