معنی فارسی grimacing

B1

grimacing به معنای ایجاد حالت چهره به‌منظور نشان دادن احساسات منفی است.

The act of making a face expressing pain or disgust.

verb
معنی(verb):

To make grimaces; to distort one's face; to make faces.

noun
معنی(noun):

The act of making a grimace.

example
معنی(example):

او در صحنه‌های ترسناک فیلم حالت ناخوشایندی به خود گرفت.

مثال:

She was grimacing during the movie's scary scenes.

معنی(example):

او در حین تلاش برای بلند کردن جعبه سنگین، مدام حالت ناخوشایندی به خود می‌گرفت.

مثال:

He kept grimacing as he tried to lift the heavy box.

معنی فارسی کلمه grimacing

: معنی grimacing به فارسی

grimacing به معنای ایجاد حالت چهره به‌منظور نشان دادن احساسات منفی است.