معنی فارسی grimliness

B2

ویژگی یا حالت غم‌انگیز، معمولاً در زمینه‌هایی که احساس عدم خوشحالی ایجاد می‌کند.

The quality of being grim or dismal, often evoking feelings of fear or unease.

example
معنی(example):

غرابت ساختمان متروکه همه را به ترس انداخت.

مثال:

The grimliness of the abandoned building gave everyone chills.

معنی(example):

او به غم‌انگیزی داستان در حال پیشرفت توجه کرد.

مثال:

She noted the grimliness of the story as it unfolded.

معنی فارسی کلمه grimliness

: معنی grimliness به فارسی

ویژگی یا حالت غم‌انگیز، معمولاً در زمینه‌هایی که احساس عدم خوشحالی ایجاد می‌کند.