معنی فارسی grimmish

B2

غمگین، به حالتی یا حال و هوایی اطلاق می‌شود که حالت‌های غم و اندوه را به همراه دارد.

Describing an attitude or atmosphere that is dark or morose.

example
معنی(example):

ظاهر غمگین او باعث شد که غیرقابل دسترس به نظر برسد.

مثال:

His grimmish demeanor made him seem unapproachable.

معنی(example):

داستان به تدریج به یک مسیر غم‌انگیز رفت.

مثال:

The story took a grimmish turn as it unfolded.

معنی فارسی کلمه grimmish

: معنی grimmish به فارسی

غمگین، به حالتی یا حال و هوایی اطلاق می‌شود که حالت‌های غم و اندوه را به همراه دارد.