معنی فارسی gripings

B1

شکایات یا نارضایتی‌های مکرر که عموماً ناشی از شرایط ناراحت‌کننده می‌باشد.

Expressions of dissatisfaction or complaints.

noun
معنی(noun):

Pinching and spasmodic pain in the intestines; gripe.

example
معنی(example):

شکایات او درباره آب و هوا پایانی نداشت.

مثال:

Her gripings about the weather were endless.

معنی(example):

شکایات اعضای تیم باعث ایجاد تنش شد.

مثال:

The gripings of the team members created tension.

معنی فارسی کلمه gripings

: معنی gripings به فارسی

شکایات یا نارضایتی‌های مکرر که عموماً ناشی از شرایط ناراحت‌کننده می‌باشد.