معنی فارسی grith
B2ضخامت یا عمیق بودن یک شی یا چشمانداز.
The thickness or depth of a material or landscape.
- NOUN
example
معنی(example):
او ضخامت چشمانداز را مشاهده کرد.
مثال:
He observed the grith of the landscape.
معنی(example):
ضخامت دیوارها حفاظت بهتری فراهم میکند.
مثال:
The grith of the walls provides better protection.
معنی فارسی کلمه grith
:
ضخامت یا عمیق بودن یک شی یا چشمانداز.